مقدمه
کتاب «عقده سیندرلا» با این فرض آغاز میشود که بسیاری از زنان در اعماق وجود خود ترسی ناخودآگاه از استقلال دارند و این ترس باعث میشود بهصورت ناخودآگاه وابستگی به مردان را ترجیح دهند. این حالت که نویسنده آن را «عقده سیندرلا» مینامد، برگرفته از داستان مشهور دخترکی است که به جای نجات خود، منتظر شاهزادهای است که او را نجات دهد. داولینگ معتقد است این الگو در فرهنگها و جوامع مختلف بهطور گسترده نهادینه شده است و نقش مهمی در شکلگیری هویت و رفتار زنان ایفا میکند.
نویسنده اشاره میکند که این وابستگی و ترس از استقلال، تنها نتیجه عوامل فردی نیست بلکه محصول فرهنگی و اجتماعی است که زنان از کودکی در آن رشد میکنند. خانواده، مدرسه، رسانهها و حتی داستانهایی که به دختران گفته میشود، بهگونهای طراحی شده که زنان را به نقشهای وابسته و مراقبتشونده سوق میدهد. به همین دلیل، بسیاری از زنان حتی وقتی توانایی و فرصت استقلال دارند، احساس راحتی نمیکنند و ترجیح میدهند کسی تصمیمگیرنده باشد.
داولینگ این وضعیت را نوعی ناتوانی آموختهشده میداند؛ شرایطی که در آن زنان به تدریج یاد میگیرند که مستقل بودن خطرناک یا نامطلوب است. این باورها به مرور زمان باعث میشود که آنها خود را ناتوان ببینند و از پذیرش مسئولیتهای بزرگتر و تصمیمگیریهای مستقل سر باز زنند. ترس از شکست، ترس از طرد شدن و ترس از تنهایی در این میان نقش مهمی دارد.
در مقدمه، به اهمیت آگاهی از این الگو تأکید میشود. داولینگ معتقد است که تنها با شناخت و درک این عقده است که زنان میتوانند به رهایی از آن نزدیک شوند. او از خواننده دعوت میکند که به درون خود نگاه کند و بپرسد چه میزان از تصمیمات و انتخابهایش واقعا از سر اراده و خواستههای شخصی است و چقدر به وابستگی و ترس از استقلال مربوط میشود.
داستانها و اسطورهها، بهخصوص داستان سیندرلا، به عنوان نمادهای قدرتمندی معرفی میشوند که به شکلی ناخودآگاه این الگوهای رفتاری را تقویت میکنند. این داستانها به زنان میآموزند که خوشبختی و امنیت بیشتر در وابستگی به دیگری است و خوداتکایی، کمارزش یا حتی خطرناک به نظر میرسد.
همچنین مقدمه به تبعات این وابستگی اشاره دارد؛ از جمله احساس خشم و ناامیدی ناشی از نرسیدن به استقلال، ناتوانی در برقراری روابط سالم و گاهی افسردگی یا اضطراب. داولینگ نشان میدهد که این عقده نه فقط به زنان بلکه به کل جامعه آسیب میزند چون فرصتهای بالقوه زنان را محدود میکند و مانع از مشارکت کامل آنها در جامعه میشود.
مقدمه به بیان امید و راهحل نیز میپردازد. نویسنده باور دارد که زنان میتوانند با آگاهی و اراده شخصی، بر این ترسها غلبه کنند و زندگی مستقل، موفق و رضایتبخشی بسازند. برای این کار، لازم است که از قالبهای فرهنگی فراتر رفته و باورهای سنتی را به چالش بکشند.
در نهایت، مقدمه به اهمیت حمایت اجتماعی و فرهنگی تأکید میکند. داولینگ میگوید رهایی از عقده سیندرلا تنها یک مسئله فردی نیست بلکه نیازمند تغییرات فرهنگی عمیقتر است تا زنان در تمام جنبههای زندگی بتوانند آزادانه و بدون ترس تصمیم بگیرند و رشد کنند.