«سکوت خانهی ما»
خانهی ما همیشه صدا داشت — صدای تلویزیون، صدای بحثهای بابا، صدای درهایی که محکم بسته میشدن.
اما اونچه نداشت،صدای گفتوگو، خنده، یا حتی پرسیدنِ «حالت خوبه؟»بود.
بابا همیشه اول خودش بود.
وقتی از سر کار برمیگشت، باید همه چیز طبق خواستش میبود: غذا گرم، سکوت کامل، بچهها در اتاق، مامان در آشپزخونه.
ما سهتا بچه بودیم. من، برادرم ساسان و خواهرم نیکی. ولی هیچکدوممون توی ذهن بابا یه شخصیت مستقل نبودیم. ما فقط «بچههای او» بودیم، که باید طبق توقعاتش شکل میگرفتیم.
اگه نمره کم میگرفتیم، «بیعرضه» بودیم.
اگه سوالی میپرسیدیم، «وقتگیر و پرتوقع» بودیم.
اگه ناراحت بودیم، «لوس» بودیم.
مامان؟
مامان سالها تلاش کرد. با مهربونی، با سازگاری، با سکوت.
اما بابا هیچوقت به اون توجه نکرد. هیچوقت از مامان نپرسید خستهس یا نه، چیزی میخواد یا نه، از زندگی چی کم داره.
فقط میخواست که «همه چیز درست پیش بره» — درست طبق میل خودش.
گاهی مامان با لبخند زورکی میپرسید:
«امروز خوب بود سر کارت؟»
و بابا فقط جواب میداد:
«اگه خوب نبودم که نمیتونستم پول بیارم برای این خونه.»
اون هیچوقت با ما بازی نکرد، باهامون حرف نزد، در تصمیمهای خونه نظر کسی رو نخواست.
اگر مهمونی بود، باید همونهایی دعوت میشدن که بابا میخواست.
اگر تعطیلاتی بود، باید به جایی میرفتیم که اون دوست داشت.
ساسان، برادر وسطی، خیلی زود مستقل شد. اون از ۱۸ سالگی از خونه رفت. گفت نمیتونه این فضای سنگین و نادیده گرفته شدن رو تحمل کنه.
نیکی، خواهر کوچیکم، مدتها توی خودش فرو رفت. حالا با اضطراب، وسواس و ترس از اشتباه زندگی میکنه.
من؟
من هنوز دارم خودم رو جمع میکنم. هنوز وقتی یکی صدام رو نمیشنوه، بیاختیار ساکت میشم.
هنوز فکر میکنم شاید منم زیادی میخوام.
مامان چند سال پیش یه بار توی سکوتِ آشپزخونه، گفت:
«من زندگیم رو گذاشتم تا کسی دیگه زندگیش رو داشته باشه. ولی کاش یه بار هم میپرسید من چی میخوام.»
امروز، بابا هنوز همونه. غرور زیاد، گوشهای بسته، و قلبی که فقط به خواستههای خودش پاسخ میده.
و ما؟
هرکدوم، یهجور، زخمی این بیتفاوتی شدیم.
همسر (مادر):
نادیدهگرفته شدن عاطفی
فرسودگی روانی
حس پوچی از زندگی زناشویی
بچهها:
فرار زودهنگام از خانه (ساسان)
اضطراب، وسواس، کمبود اعتمادبهنفس (نیکی)
درونریزی و عادت به سکوت در برابر بیتوجهی (راوی)
فضای خانواده:
نبود صمیمیت
خاموش شدن تدریجی عواطف
وابستگی به تأیید پدر، بدون هیچ ارتباط دوطرفه
یاریجو با هدف ایجاد بستری امن، علمی و کاربردی برای بهبود سلامت روان و روابط عاطفی شکل گرفته است. ما میخواهیم به افراد و زوجها کمک کنیم تا با دسترسی آسان به آموزشهای تخصصی، مشاورههای آنلاین و حضوری، و منابع معتبر روانشناختی، زندگی شادتر، روابط صمیمیتر و رضایتبخشتری داشته باشند. یاریجو باور دارد که هر فرد و هر رابطهای شایسته حمایت، آگاهی و رشد است و ما همراه شما هستیم تا این مسیر را با علم و مهارت هموار کنیم.