شخصیت پارانوئید
شخصیت پارانوئید
اختلال شخصیت پارانوئید
تاریخ انتشار ۰
۰ دقیقه
۰ صفحه

سایه پشت نگاه تو

نیما سی‌وسه ساله بود، مهندس نرم‌افزار، ساکت، دقیق و تنها. اتاقش همیشه مرتب بود: کتاب‌ها بر اساس رنگ و ارتفاع چیده شده بودند، ساعت دیواری ثانیه‌ها را بی‌خطا می‌زد، و میز کارش هیچ‌وقت لکه‌ی فنجان قهوه نداشت.

او آدم بی‌هدف یا افسرده‌ای نبود. برنامه‌ریزی می‌کرد، ورزش می‌کرد، حتی گاهی کوه می‌رفت. اما در تمام این سال‌ها، یک چیزی نبود. یا شاید بهتر است بگوییم:کسی نبود.

نه اینکه موقعیت نداشت. خواستگاری رفته بود. از میان معرفی‌ها، همکارها، دوستان خواهرش. اما هر بار، گفت‌وگوها خیلی زود تمام می‌شد. یا شاید، نیما زود تمامش می‌کرد.
می‌گفتند سخت‌گیر است. خودش اما واژه‌ی دیگری داشت:هوشیار.

می‌گفت:
– «اعتماد کردن بی‌محابا، ساده‌لوحیه. آدم باید از خودش محافظت کنه.»

او هیچ‌وقت مستقیماً از گذشته‌ی دختری نمی‌پرسید. سوالاتش هوشمندانه بود. لابه‌لای حرف‌ها، گریزهای دقیق می‌زد. دنبال نقطه‌ای برای شک.
اگر کسی یک‌بار شماره موبایلش را دیر جواب می‌داد، اگر عکسی از سفر یا جمع دوستانه می‌فرستاد، نیما فوراً ذهنش را مرور می‌کرد:
"این‌جا کی پشت دوربین بوده؟ چرا کپشنشو با شکلک نوشته؟ با کی رفته؟"

در نگاه او، پشت هر لبخند، دلیلی باید می‌بود. پشت هر سکوت، دروغی. پشت هر محبت، نقشه‌ای.

روزی در مترو، دختری به نامهلیارا دید. ساده، با صدای نرم و لبخندی خنثی. نه بیش از حد گرم، نه مصنوعی. صحبتشان از یک سوال معمولی شروع شد و به رد و بدل کردن شماره کشید.
نیما برای اولین بار، بی‌محاسبه جلو رفته بود. اما ذهنش خیلی زود، با همان الگوی همیشگی بازگشت.

چند روز بعد، وقتی هلیا پیام نداد، پرسید:
– «کجا بودی این چند ساعت؟ چرا آن‌لاین بودی ولی جواب ندادی؟»
– «تو پروفایلتو قفل کردی. قبلاً باز بود. چرا الان بستی؟»

هلیا، در ابتدا با آرامش توضیح می‌داد. اما انگار هر توضیحی، فقط شک جدیدی می‌زایید. نیما اعتماد نمی‌کرد.
می‌گفت:
– «دروغ گفتن همیشه از نقطه‌های ریز شروع می‌شه. من فقط دارم دقیق می‌شنوم.»

و وقتی دید هلیا از پاسخ دادن خسته شده، گفت:
– «تو هم مثل بقیه‌ای. فقط نقش بلدی.»

هلیا برایش نوشت:
«مشکل از ما نیست. مشکل اینه که تو به‌جای اینکه عاشق کسی بشی، دنبال کسی می‌گردی که بتونه از آزمونای ذهن تو رد شه. کسی که از قبل محکوم نیست.»

او را بلاک کرد. و نیما، برای چند شب، چیزی نگفت. اما بعد دوباره به کار برگشت، انگار هیچ‌چیز نشده. فقط گوشه‌ی صفحه‌ی لپ‌تاپ، یک نوت کوچک چسباند:
«ساده‌لوحی خطرناکه. شک کن.»

مادرش یک‌بار با احتیاط گفت:
– «نیما... همه آدم‌ها اشتباه دارن. همه گذشته دارن. همه گاهی دروغ گفتن. مهم اینه که بتونی ببخشی، نه اینکه از همه بخوای پاک‌ترین نسخه‌ی ممکن باشن.»

او نگاهی کوتاه کرد.
– «من دنبال پاکی نیستم. دنبال خطر نیستم.»

اما یک شب، هنگام بازگشت از محل کار، در آینه‌ی آسانسور چشمش به خودش افتاد. برای اولین‌بار، نه با نگاه ناظر. با نگاهی غریبه.
لب‌هایش خشک، صورتش بی‌نور، و پشت چشم‌هایش... چیزی خالی.
انگار سال‌ها بود هیچ‌کس را نگاه نکرده بود، فقط «بررسی» کرده بود.

همان شب تا دیروقت بیدار ماند. در سکوت.
در مرور پیام‌ها، صداها، جمله‌هایی که از ذهنش حذف نشده بودند. و در میان آن‌ها، صدای آرام هلیا بود:

«تو قبل از اینکه عاشق شی، اعتماد رو دفن می‌کنی.»


علائم اختلال شخصیت پارانوئید:

  • بی‌اعتمادی مزمن به انگیزه‌ی دیگران

  • تفسیر بدبینانه از رفتارهای معمول

  • جست‌وجوی تهدید در جزئیات بی‌ضرر

  • عدم توانایی در برقراری رابطه عاطفی پایدار

  • اعتقاد به «هوشیاری دائمی» برای محافظت از خود

  • مقاومت در برابر پذیرش خطای ذهنی


اشتراک گذاری

yarijoo.com/story?id=/۱۱۱

خلاصه داستان
شماره تماس۰۹۱۲۳۴۵۶۷۸۹ - ۰۹۱۲۳۴۵۶۷۸۹
آدرسکرج میدان آزادگان برج میلاد طبقه همکف
ساعات کاریصبح ۱۰ تا ۱۳ بعد ظهر ۱۶:۳۰ تا ۲۰:۳۰
درباره یاریجو

یاریجو با هدف ایجاد بستری امن، علمی و کاربردی برای بهبود سلامت روان و روابط عاطفی شکل گرفته است. ما می‌خواهیم به افراد و زوج‌ها کمک کنیم تا با دسترسی آسان به آموزش‌های تخصصی، مشاوره‌های آنلاین و حضوری، و منابع معتبر روانشناختی، زندگی شادتر، روابط صمیمی‌تر و رضایت‌بخش‌تری داشته باشند. یاریجو باور دارد که هر فرد و هر رابطه‌ای شایسته حمایت، آگاهی و رشد است و ما همراه شما هستیم تا این مسیر را با علم و مهارت هموار کنیم.

نماد های اعتماد
کلیه حقوق متعلق به یاریـــجـــو می باشد
برنامه نویسی و طراحی شده توسط وب فـــردا