امیر، ۲۷ ساله، برنامهنویس فریلنسر، بیشتر وقتش را در خانه میگذراند. از بیرون، زندگیاش بیدغدغه به نظر میرسید: بدون رفتوآمدهای خستهکننده، درآمد خوب از پروژههای خارجی، و زمانی آزاد برای هر کاری که دلش بخواهد.
اما در درونش، اوضاع طور دیگری بود.
چند ماهی میشد که امیر دیگر حس و حال انجام هیچ پروژهای را نداشت. ایمیلها را باز نمیکرد، پیامهای مشتریها را بیپاسخ میگذاشت و بهانه پشت بهانه برای تحویل ندادن کارها میتراشید. خودش هم نمیدانست چرا. فقط میگفت: "حوصلهاش رو ندارم." اما این «بیحوصلگی» کش آمده بود، تبدیل شده بود به یک حالت دائمی.
صبحها بهزور از رختخواب بیرون میآمد. شبها تا ساعت ۳ یا ۴ بیدار میماند، زل میزد به سقف یا گوشی را بیهدف بالا و پایین میکرد. احساس خستگی مداوم داشت، حتی اگر ۱۰ ساعت هم میخوابید. همیشه میگفت: "انرژی ندارم... مغزم کار نمیکنه."
کارهایی که قبلاً برایش هیجانانگیز بودند – بازیهای ویدیویی، دیدن فیلمهای علمیتخیلی، یا حتی کدنویسی برای پروژههای شخصی – دیگر لذتی نداشتند. بیشتر وقتها حتی برای مسواک زدن یا غذا خوردن هم انرژی نداشت. وزنش کم شده بود، یا شاید هم زیاد، چون دیگر متوجه تغذیهاش نبود.
بدتر از همه، افکار ناخوشایند شبانه بودند. خودش را بیارزش میدید. با خودش میگفت:
«به چه دردی میخورم؟»
«همه پیشرفت میکنن، من عقبم...»
گاهی حتی فکر میکرد شاید دنیا جای بهتری میشد بدون او.
امیر نمیدانست اسم این حالت چیست. نمیدانست که این بیانگیزگی، خستگی، بیخوابی، بیارزشی و افکار تاریک، همه بخشی ازافسردگی اساسی (Major Depressive Disorder)هستند.
تا اینکه یک شب، بهطور اتفاقی دربارهتست افسردگی بکشنید و آن را انجام داد. نتیجه برایش روشن بود: افسردگی اساسی با شدت نسبتاً بالا.
او بالاخره تصمیم گرفت با یک مشاور روانشناس صحبت کند. مشاور برایش توضیح داد که افسردگی یک بیماری جدی اما قابل درمان است. ترکیبی از جلسات درمانی، تغییرات سبک زندگی، و در صورت نیاز، دارو درمانی میتواند به او کمک کند تا به آرامی به زندگی برگردد.
چند ماه بعد، امیر بهبود نسبی پیدا کرد. هنوز روزهای سختی داشت، اما حالا میدانست این احساسات بیدلیل نبودند، و مهمتر از همه، فهمیده بود که کمک خواستن نشانهی ضعف نیست، بلکه اولین گام به سوی رهاییست.
بیانگیزگی و بیعلاقگی
اختلال خواب (بیخوابی و بیداریهای شبانه)
خستگی و بیانرژی بودن
تغییر در اشتها و وزن
احساس بیارزشی و خودسرزنشی
کاهش تمرکز و بهرهوری
افکار تاریک یا تمایل به ناپدید شدن
کنارهگیری از فعالیتها و انزوا
اگر در رفتارها یا احساسات امیر، شباهتی با حال و روز خودت میبینی، شاید وقتشه که جدیتر بهش فکر کنی. افسردگی فقط "حال بد" نیست، یک بیماری واقعی و قابل درمانه. قدم اول، آگاهی و پذیرفتنه. قدم بعد، کمک خواستن.
تست افسردگی بکرا انجام دهید.
مشاوران متخصص برای راهنمایی شما آمادهاند.
اولین قدم، شناخت مشکله. بعدش، درمان آغاز میشه.
یاریجو با هدف ایجاد بستری امن، علمی و کاربردی برای بهبود سلامت روان و روابط عاطفی شکل گرفته است. ما میخواهیم به افراد و زوجها کمک کنیم تا با دسترسی آسان به آموزشهای تخصصی، مشاورههای آنلاین و حضوری، و منابع معتبر روانشناختی، زندگی شادتر، روابط صمیمیتر و رضایتبخشتری داشته باشند. یاریجو باور دارد که هر فرد و هر رابطهای شایسته حمایت، آگاهی و رشد است و ما همراه شما هستیم تا این مسیر را با علم و مهارت هموار کنیم.