ناهید، ۳۴ ساله، پنج سال بود که با رضا ازدواج کرده بود. زندگیشان مثل خیلی از زوجهای دیگر، ترکیبی از لحظههای خوب و چالشبرانگیز بود. اما از حدود یک سال پیش، چیزی در ناهید تغییر کرده بود؛ چیزی که نه خودش دقیق میدانست چیست، نه رضا.
صبحها ناهید بهسختی از رختخواب بیرون میآمد. حتی در روزهای تعطیل که قبلاً با هم صبحانه میخوردند و برنامه میچیدند، حالش را نداشت. بیشتر وقتها بیحوصله و ساکت بود. وقتی رضا از کار برمیگشت، ناهید یا در تخت خوابیده بود یا در سکوت تلویزیون تماشا میکرد، بدون اینکه واقعاً چیزی ببیند.
ناهید احساس میکرد هیچ انگیزهای ندارد. حتی نمیتوانست خودش را راضی کند که لباس بپوشد، آرایش کند، یا برای شام کاری بکند. تماس بدنی و صمیمیت عاطفی برایش سنگین شده بود. وقتی رضا از او دوری میکرد، ناراحت میشد؛ اما وقتی به او نزدیک میشد، طاقت نداشت. سردی بینشان بیشتر و بیشتر میشد.
رضا بارها با او حرف زده بود. نگران بود و از بیتوجهی ناهید دلخور. بارها گفته بود:
«احساس میکنم دیگه برات مهم نیستم... انگار فقط یه همخونهام.»
و ناهید، با بغض، فقط میگفت:
«خودمم نمیدونم چی شده... فقط خستم. خیلی خستم.»
گاهی گریهاش میگرفت بیدلیل. شبهایی بود که بیصدا اشک میریخت، یا از خواب میپرید با قلبی فشرده. اشتهایش کم شده بود، و وزنش هم. دیگر به هیچچیز علاقه نداشت. چیزهایی که قبلاً برایش مهم بودند، حالا بیمعنا شده بودند: سفر رفتن، مهمانی، حتی صحبت با خانوادهاش.
رضا اول فکر میکرد ناهید از او سرد شده یا از زندگیاش ناراضیه. اما کمکم فهمید موضوع فراتر از ناراحتیهای زناشوییست. با هم به روانشناس مراجعه کردند. روانشناس بعد از چند جلسه تشخیص داد که ناهید دچارافسردگی اساسیاست؛ یک اختلال روانی جدی که اگر درمان نشود، میتواند تمام جنبههای زندگی، از جمله رابطه زناشویی را دچار مشکل کند.
ناهید شروع به درمان کرد؛ جلسات منظم رواندرمانی، همراه با داروهای تجویزشده. رضا هم در این مسیر کنارش ماند و یاد گرفت چطور بهجای سرزنش، درک و حمایت کند.
چند ماه بعد، کمکم حال ناهید بهتر شد. میلش به زندگی برگشت، خندههایش برگشت، رابطهشان هم جان تازهای گرفت.
بیحوصلگی و خستگی دائمی
اختلال خواب و بیداریهای شبانه
کاهش میل جنسی و صمیمیت
کاهش اشتها و وزن
بیعلاقگی نسبت به فعالیتهای لذتبخش
احساس گناه، گریههای بیدلیل
فاصله گرفتن از شریک زندگی
افسردگی فقط حال بدِ فردی نیست؛ میتواند کل زندگی مشترک را دچار بحران کند. گاهی فرد مبتلا حتی نمیداند افسرده است و فقط فکر میکند "از زندگی خستهست" یا "همسرش را دوست ندارد". تشخیص و درمان بهموقع، میتواند رابطهای را نجات دهد.
اگر در رفتارها یا احساسات ناهید چیزی دیدی که برایت آشنا بود — بیانگیزگی، فاصله عاطفی، خستگی بیدلیل، یا احساس بیارزشی — شاید زمان آن رسیده که یک ارزیابی ساده انجام بدهی.
تست افسردگی گُلدبرگ یکی از راههای ابتدایی برای سنجش حال روانی،است.
این تست، یک ابزار معتبر روانسنجیست که به تو کمک میکند بررسی کنی آیا دچار علائم افسردگی هستی یا نه، و شدت آن چقدر است.
تست اختلال افسردگی گلدبرگ را انجام بده. پاسخها کوتاه و سادهاند، ولی میتونن قدم اول برای آگاهی و شروع درمان باشن.
خودت رو بشناس ... افسردگی پنهان میمونه، اما با آگاهی، میتونه درمان بشه.
یاریجو با هدف ایجاد بستری امن، علمی و کاربردی برای بهبود سلامت روان و روابط عاطفی شکل گرفته است. ما میخواهیم به افراد و زوجها کمک کنیم تا با دسترسی آسان به آموزشهای تخصصی، مشاورههای آنلاین و حضوری، و منابع معتبر روانشناختی، زندگی شادتر، روابط صمیمیتر و رضایتبخشتری داشته باشند. یاریجو باور دارد که هر فرد و هر رابطهای شایسته حمایت، آگاهی و رشد است و ما همراه شما هستیم تا این مسیر را با علم و مهارت هموار کنیم.