مدیر همیشه برتر
سحر حدود ۶ ماه بود که به شرکت پیوسته بود و در همین مدت کوتاه، با خلاقیت و دقتش، چند پروژه مهم را نجات داده بود. اما یک چیز عجیب بود: هر وقت پروژهای موفق میشد، کامران، مدیر تیم، در جلسات با مدیرعامل، همه موفقیت را به نام خودش ثبت میکرد.
سحر ابتدا فکر کرد شاید اتفاقی بوده. اما بارها تکرار شد. حتی زمانی که ایدهی اصلی یک کمپین تبلیغاتی را او داده بود، کامران در جلسهی نهایی گفت:
«من از تیم خواستم دقیقاً چیزی طراحی کنن که تو ذهنم بود. خوشبختانه خوب اجرا کردن.»
کامران به ندرت تحسین میکرد، مگر برای اینکه خودش هم در آن بدرخشد. در جلسات تیمی اگر کسی نظری متفاوت میداد، با لبخند تحقیرآمیز پاسخ میداد:
«تو هنوز اون دید استراتژیک رو نداری، ولی خوبه که تلاش میکنی.»
گاهی وقتی سحر و بقیه همکاران در غیاب کامران جلسه میگذاشتند، او خیلی زود مطلع میشد و در جمع میگفت:
«امیدوارم یادتون نره که این تیم رو من از صفر ساختم. بدون راهنمایی من، کارتون به جایی نمیرسه.»
هر بار که یکی از اعضای تیم پیشنهادی خلاقانه میداد، کامران یا ایده را میدزدید یا آن را کوچک میکرد تا مبادا توجه از او برداشته شود. وقتی سحر در ارزیابی سالانه خواست درخواست ارتقاء بدهد، کامران گفت:
«بهنظرم هنوز زوده. باید بیشتر یاد بگیری که درک کنی دید من از پروژه چیه.»
کمکم سحر احساس خستگی و بیارزشی میکرد. علیرغم تلاشها و دستاوردها، هیچ بازخورد واقعی دریافت نمیکرد، مگر با چاشنی تخریب یا مصادرهی افتخار.
در نهایت، سحر تصمیم گرفت با منابع انسانی صحبت کند. پس از چند هفته بررسی و شکایتهای مشابه از دیگر اعضا، کامران به واحد دیگری منتقل شد و تیم طراحی توانست نفسی تازه بکشد.
کامران موفقیتهای تیم را به خودش نسبت میداد و نقش دیگران را نادیده میگرفت.
گفت:«این تیم رو من از صفر ساختم.»
دائماً نیاز داشت دیگران از او تعریف کنند یا او را عامل موفقیت بدانند.
موفقیت دیگران را تهدیدی برای مرکز توجه بودن خودش میدانست.
فکر میکرد همه باید طبق دید او کار کنند.
در حق تیم خود اینگونه رفتار کرد که:«باید بدونید دید من چیه تا موفق شید.»
ایدهها و کارهای تیم را به نام خودش ثبت میکرد.
از موفقیت دیگران برای ساختن اعتبار شخصیاش استفاده میکرد.
هیچوقت احساسات یا نیازهای اعضای تیمش رو درک نمیکرد.
خستگی، بیانگیزگی یا درخواست رشد سحر را نادیده گرفت.
به ایدههای خوب دیگران واکنش منفی نشان میداد یا کوچکشان میکرد.
وقتی کسی بدرخشید، بلافاصله کنترل را پس میگرفت.
در جلسات با لبخند تحقیرآمیز پاسخ میداد.
گفت:«تو هنوز اون دید استراتژیک رو نداری.»
یاریجو با هدف ایجاد بستری امن، علمی و کاربردی برای بهبود سلامت روان و روابط عاطفی شکل گرفته است. ما میخواهیم به افراد و زوجها کمک کنیم تا با دسترسی آسان به آموزشهای تخصصی، مشاورههای آنلاین و حضوری، و منابع معتبر روانشناختی، زندگی شادتر، روابط صمیمیتر و رضایتبخشتری داشته باشند. یاریجو باور دارد که هر فرد و هر رابطهای شایسته حمایت، آگاهی و رشد است و ما همراه شما هستیم تا این مسیر را با علم و مهارت هموار کنیم.